بازدید امروز : 261
بازدید دیروز : 392
عرفان عاشورا
سوال: اگر می شود در مورد عرفان کربلا صحبت کنید و بفرمایید آیا با گریه کردن ما به عرفان می رسیم یا با کسب معرفت به عرفان می رسیم؟
پاسخ: عرفان یعنی روش تقرب به خداوند. عرفان دو قسم است، عرفان نظری و عرفان عملی. هر دو روش نظری و عملی عرفان در پی اثبات و بیان قرب است. موضوع عرفان چه نظری و چه عملی توحید است و توحید حقیقتی جز نزدیک بودن و نزدیک شدن ندارد. عرفان نظری با طرح وحدت و یکپارچگی هستی (وحدت شخصی وجود)، اثبات می کند که تمامی اشیا و انسان آفریده و مظهر وجود حق تعالی است و خدای متعال در ذات و صفات و افعال به مظاهر خود نزدیک است و عرفان عملی در پی تحقق این نزدیکی از ناحیه انسان به خداوند است.
به عبارت دیگر عرفان نظری بیان می کند که چقدر خدا به ما نزدیک است به گونه ای که وجود ما از خدا است و در ظاهر و باطن ما با ذات و صفات و افعال اش، حضور و ظهور دارد (هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن) و عرفان عملی با طرح سه مرحله فنای ذاتی و صفاتی و افعالی در حق تعالی، در پی آشکار و شکوفا نمودن این مظهریت و فعلیت دادن آن در انسان است.
شما با طرح عرفان کربلا در حقیقت می خواهید سوال کنید که حادثه کربلا و عزاداری و گریه بر امام حسین(ع) چه مقدار می تواند در قرب انسان به خداوند تاثیر داشته باشد. ما سعی می کنیم در پاسخ به این قسمت اشاره کنیم و نقش عزاداری و گریه را در تربیت و سازندگی انسان در راستای قرب الهی توضیح دهیم.
آری موضوع عاشورا و عزاداری بر امام حسین(ع) و ائمه اطهار، خود یک مکتب تمام عیار سازنده انسان است. چه انسان ها و جوانهای بی شماری که در همین هیئت های مذهبی و در همین عزاداری ها با دین آشنا می شوند و تخم معرفت و محبت خداوند و اهل بیت(ع) در دل آنان کاشته می شود و در اینده زندگی، انسان های خوب و شایسته ای می شوند و به عنوان تربیت شدگان مکتب اهل بیت(ع) به جامعه خدمت می کنند.
به طور کلی فلسفه عزاداری مسأله انسانسازى، جامعهسازى و انتقال فرهنگ شیعى به نسل بعد است که در مجالس امام حسین(ع)، قوىتر از مجالس دیگر دنبال می شود، زیرا ماهیت قیام امام حسین(ع) و نیز آموزههاى تربیتى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى عاشورا، در تعالى و بالندگى انسان و جامعه چشمگیر بوده و عناصر رویداد کربلا، مؤلفههاى اساسى و اصلى را در ترسیم فرهنگ شیعى رقم زده است که توسط مراسم سوگوارى به نسل بعد منتقل مىشود.
با توجّه به بیانات، سخنان و شعارهاى عاشورا، مىتوان عناصر انسانساز، جامعهساز و فرهنگساز را ملاحظه کرد؛ مواردى چون:
عبادت، ایثار، شجاعت، توکل، صبر، امر به معروف و نهى از منکر، نابودى اسلام در شرایط سلطه یزیدیان، حرمت بیعت با کسى چون یزید، شرافت مرگ سرخ بر زندگى ذلّتبار، اندک بودن انسانهاى راستین در صحنه امتحان، لزوم شهادتطلبى در عصر حاکمیت باطل، زینت بودن شهادت براى انسان، تکلیف مبارزه با سلطه جور و طغیان، اوصاف پیشواى حق، تسلیم و رضا در برابر خواسته خدا، همراهى شهادتطلبان در مبارزات حقجویانه، حرمت ذلّتپذیرى براى آزادگان و فرزانگان مؤمن، پل بودن مرگ براى عبور به بهشت برین، آزادگى و جوانمردى، یارى خواهى از همه و همیشه در راه احقاق حق. در این خصوص نگا: فرهنگ عاشورا، صص 268 - 271؛ حسین، عقل سرخ، صص 77 - 119؛ امام حسن و امام حسین(ع)، صص 116 - 121.
درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین بذر همت در جان افشاند، افکار حسین
گر ندارى دین به عالم، لااقل آزاده باش این کلام نغز مىباشد زگفتار حسین
مرگ با عزّت زعیش در مذلّت بهتر است نغمهاى مىباشد از لعل دربار حسین
فلسفه و حکمت عزادارى را مىتوان در امور ذیل، رهیابى کرد:
الف. محبت و دوستى: قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم(ص) و اهلبیت(ع) را بر مسلمانان واجب کرده است نگا: شورى (42)، آیه 23؛ هود (11)، آیه 29؛ میزانالحکمه، ج 2، ص 236. . روشن است که دوستى لوازمى دارد و محبّ صادق، کسى است که شرط دوستى را - چنان که باید و شاید - به جا آورد. یکى از مهمترین لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ یا شادى آنان است؛ نگا: المحبة فى الکتاب والسنة، صص 169 - 170 و 181 - 182. از این رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهلبیت(ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است.
حضرت على(ع) در روایتى مىفرماید: «شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند». «یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا» ؛ بحارالانوار، ج 44، ص 287. امام صادق(ع) نیز فرمودند: «شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤنا و یسرّهم ما یسرّنا» ؛ امالى، ص 305. «شیعیان ما پارهاى از خود ما بوده واز زیادى گل ما خلق شدهاند؛ آنچه که ما را بدحال یا خوشحال مىسازد، آنان را بدحال و خوشحال مىگرداند».
این وظیفه عقلانى و شرعى، ایجاب مىکند که در ایام عزادارى اهلبیت(ع)، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ یعنى، با اشک، آه و ناله و زارى، از نظر خوراک، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غمزده طبق فرموده امام صادق(ع) به معاویة بن وهب، «عزاداران سیدالشهدا در روز عاشورا از آب و غذا دورى جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، و در حد لزوم به غذاى معمول صاحبان مصیبت، سدّ جوع و عطش کنند». [نگا: تاریخ النیاحة الامام الشهید الحسین بن على، ج 1، صص 157-159]. و از نظر پوشاک، با پوشیدن لباسى که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حکایتگر اندوه و ناراحتى است، آشکار سازیم.
ب. انسانسازى: از آنجا که در فرهنگ شیعى، عزادارى باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ همدردى با آن عزیزان، در واقع یادآورى فضایل، مناقب و آرمانهاى آنان بوده و بدین شکل، آدمى را به سمت الگوگیرى و الگوپذیرى از آنان سوق مىدهد.
فردى که با معرفت در مجالس عزادارى، شرکت مىکند؛ شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم مىآمیزد و در پرتو آن، انگیزهاى قوى در او پدیدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزادارى، مانند محبى مىشود که فعّال و شتابان، به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.
ج. جامعهسازى: هنگامى که مجلس عزادارى، موجب انسانسازى گشت؛ تغییر درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده مىشود و آدمى مىکوشد تا آرمانهاى اهلبیت(ع) را در جامعه حکمفرما کند.
به بیان دیگر، عزادارى بر اهلبیت(ع)؛ در واقع با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمانهاى آنان و پیاده کردن آنها فراهم مىسازد. به همین دلیل مىتوان گفت: یکى از حکمتهاى عزادارى، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى اسلام است.
د. انتقالدهنده فرهنگ شیعى به نسل بعد: کسى نمىتواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهلبیت(ع) آشنا مىشوند. به راستى عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجستهاى است تا آموزههاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسلهاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهلبیت(ع) است.
فلسفه گریه و انواع آن :
گریه برای خدا و از ترس عقاب الهی و نیز گریه برای اولیای خدا در شمار برترین عبادتها است؛ به ویژه گریستن بر حضرت ابا عبدالله سالار شهیدان(ع)، چنین گریهای فلسفههای سازنده و تربیتی چندی دارد؛ از جمله:
1. پالایش و تزکیه روح، و احساس نزدیکی به خدا؛
2. پیوند عمیق عاطفی میان مردم و الگوهای راستین امت؛
3. اعلام وفاداری نسبت به رهبران و پیشوایان دینی و مکتب؛
4. الهام شدن روح انقلابی و ستم ستیزی به مردم؛
5. زنده نگاه داشتن یاد و خاطره وقایعی چون نهضت شکوهمند حسینی.
اینکه اشک و گریه، خود به خود به وجود میآید، یا باید با تلقین و برانگیختن احساسات ایجاد شود، مقوله دیگری است. هر مسلمان پاکْ طینتی، با به یادآوردن مصائب ابا عبدالله(ع) و عظمتی که آن حضرت به وجود آورد، به راستی اشک سوز و گاه شوق میریزد. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مرتضی مطهری، حماسه حسینی
تأثیرات عزاداری
در یک تقسیم بندی میتوان تأثیرات عزاداری بر معصومین(ع) را در جهات ذیل نام برد:
یک. جنبه عاطفی
کسی که عزیزی را از دست میدهد، ناخودآگاه حزین و غمناک است و نمیتواند غمگین نباشد. بر پایی مراسم سوگواری، باعث خالی شدن این غم و غصهّ میشود. به علاوه، عزاداری برای بزرگان دین،محبت و رابطة عاطفی مردم با آنان را میافزاید.
دو. جنبه سیاسی
اگر این عزاداریها نبود، قیام خونین و روشنگر سیدالشهدا(ع) به فراموشی سپرده میشد و چه بسا اصل قیام و شهادت او نیز تحریفیا حتی انکار میشد. در زمان صدر اسلام، شرایط اقتضا نکرد که شیعیان برای حضرت زهرا(س) عزاداری و نوحهخوانی کنند و همین باعث شد که برخی از تاریخنویسان غرضورز، اصل شهادت آن حضرت را انکار کنند؛ حتی میگویند: «اگر محسن فاطمه شهید شده، پس قبرش کجا است؟» لابد اگر میتوانستند، میگفتند: «اگر پیامبر دختری به نام فاطمه داشته و کشته شده، پس قبرش کجا است؟!»
سه. جنبه دینی
با برپایی مراسمهای عزاداری و سخنرانی در ماه محرم، مردم بیش از پیش با معارف الهی واخلاق اسلامی آشنا میشوند. عاشورا دین ما را حفظ کرده است.
چهار. جنبه تربیتی
کودکان و نوجوانان از برپایی این مراسم و یادآوری آن واقعة عظیم، دِلیری و ایثار و فداکاری را فرا میگیرند. البته لقای الهی برای حضرت امام حسین(ع)، زیباترین و باشکوهترین امور است؛ ولی در هنگام مصیبت و حزن و اندوه امامان(ع) از واقعه جانگداز عاشورا، نمیتوانیم شاد باشیم. قطعاً دشمنان ائمه(ع) در این روز مسرور بودهاند.
به علاوه نقل حماسة عاشورا، روح ایثار و شجاعت و ایمان را در مسلمانان زنده میکند. در نتیجه آنان در مقابل مسائل جهان اسلام، بهتر حساسیت نشان خواهند داد. انقلاب ضدّطاغوتی و ضدّآمریکایی ایران، پیروزی حزبالله لبنان بر اسرائیل، مقاومت و دفاع هشتسالة ایران در مقابل تهاجم جهانی در قالب جنگ عراق و پیروزیهای مکررّ لشکر اسلام بر کفر و الحاد جهانی و ... متأثر از مجالس عزای سیدالشهدا(ع) است. ضمن اینکه اگر آن واقعه به همان شکل نقل نگردد، اندک اندک به فراموشی سپرده خواهد شد و اسلام، پشتوانهای تأثیرگذار با این اهمیت را از دست خواهد داد. البته باید در روضهخوانیها از تحریف و عوض نمودن واقعیت خودداری کرد و در کنار نقل حادثه عاشورا، باید به مسائل جهان اسلام در عصر حاضر نیز اهمیت داد و وظیفه مسلمانان در این رابطه را گوشزد کرد.
برخى از روایات در خصوص گریه بر امام حسین(ع) عبارت است از:
1. امام معصوم(ع) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت به جهت سختىها، گریان است؛ مگر چشمى که بر امام حسین(ع) گریسته باشد، این چشم خندان و بشاش است». الخصائص الحسینیه، ص 140.
2. امام رضا(ع) مىفرماید: «گریه بر امام حسین(ع) گناهان بزرگ را محو مىکند». مسند امام رضا(ع)، ج 2، ص 27 .
3. امام صادق(ع) مىفرماید: «کسى که به یاد امام حسین(ع) به مقدار بال مگسى، اشک از چشمانش جارى شود؛ ثوابش بر خداوند است و خداوند به کمتر از بهشت براى او راضى نمىشود». بحارالانوار، ج 44، ص 291.
4. از امام معصوم(ع) نقل شده است: «هر که بگرید یا بگریاند یا حالت اندوه و گریه داشته باشد، بر مصیبت امام حسین(ع)، بهشت براى او واجب مىشود». الخصائص الحسینیه، ص 142.
5. امام رضا(ع) مىفرماید: «... پسر شبیب! اگر مىخواهى براى چیزى گریه کنى، پس براى حسین بن على(ع) گریه کن که او را ذبح کردند؛ چنان که گوسفند را ذبح مىکنند ... پسر شبیب! اگر براى حسین چنان گریه کنى که اشکهایت بر گونههایت جارى شود، خداوند همه گناهان کوچک و بزرگ تو را مىآمرزد، اندک باشد یا بسیار ...». بحارالانوار، ج 44، ص 285.
در مورد حکمت گریه بر امام حسین(ع) مطالبى بیان شده که به نظر مىرسد به تنهایى صحیح نباشد؛ از جمله:
الف. گریه ذاتاً خوب و سبب پالایش روح است؛ که این پالایش روحى در مجالس عزادارى امام حسین(ع) بیشترین ثمربخشى را دارد.
ب. گریه بر امام حسین(ع) به عنوان تشکّر و سپاس از او است؛ ولى این مطلب صحیح نیست؛ زیرا اگر ما موظف به تشکر از امام حسین(ع) بودیم، راه دیگرى براى تشکر وجود نداشت که با آه و اندوه و حزن این سپاس را عینى سازیم و اصلاً آیا آن حضرت نیازمند به تشکّر است؟!
ج. امام حسین(ع) از گریه ما بهرهمند مىگردد؛ از آنجا که با گریه به رشد معنوى مىرسیم و واسطه این فیض یاد امام حسین(ع) است در نتیجه به مقامات آن حضرت نیز اضافه مىشود.
د. برخوردارى از ثواب و شفاعت؛
این فوائد هر چند براساس بعضى تحلیلها و روایات در حد خود صحیح است؛ ولى آیا نمىتوان حکمت مهمتر، با ارزشتر و فراتر از معاملات این چنینى، در وراى گریه در نظر گرفت تا مجبور شویم حکمت گریه بر امام حسین(ع) را در یک شفاعت و ثواب و یا تشکر، منحصر و محدود سازیم؟!
با توجه به آنچه که در حقیقت گریه رشد روحانى و تقوا و نیز فلسفه عزادارى امام حسین(ع) مطرح است؛ مىتوان گفت حکمت گریه بر اباعبدالله(ع) دو امر مهم و اساسى است که هر یک به نوبه خود اثر وضعى خاصى بر جاى مىگذارند:
یکم. بُعد اخلاقى؛ چنان که روشن است، گریه ارزشى در فرهنگ شیعى اولاً، گریهاى است که موجب تعالى و رشد روح است و ثانیاً سرچشمه آن معرفت است. گریه بر امام حسین(ع)، یا به جهت یاد کردن غم و اندوه از دست دادن عاشق حقیقى خداوند متعال است که تجلىگاه اوصاف الهى بود و مؤمنان، بوى گل را از گلاب او استشمام مىکردند.
چون که گل رفت و گلستان شد خراب بوى گل را از که بوییم، از گلاب
و یا به دلیل عقبماندگى روحى و نداشتههاى خود، در مقابل مناقب و فضایل آن بزرگوار و یاران باوفایش است. در واقع گریه بر این است که حبیببن مظاهر که بود و چه داشت و من کیم و چه در کف دارم؟ اشک ریختن بر علىاکبر، ناله بر خود است که آن جوان رشید چه فضایلى را دارا بود و من تا چه اندازه آن خصلتها را دارم؟ و ...
اگر گریه ما از این منشأ دور است، باید بکوشیم اشک و آه خود را به این سمت سوق دهیم تا بر اثر آن، روحمان تعالى یابد. در حقیقت این گریه، نشان دادن دردى است که انسان را به حرکت و جوشش وامىدارد تا خود را به آن درجه از کمالات برساند و این چنین اشکى انسانساز است.
دوم. بعد اجتماعى؛ اگر گریه بر اباعبدالله(ع)، از سر معرفت باشد و منشأ آن نیز بعد اخلاقى این حرکت باشد؛ قطعاً این حزن و اندوه، پس از آن که موجب تحوّل درونى انسان گردید، زمینه را براى تحولات اجتماعى فراهم مىسازد. وقتى گریه بر امام حسین(ع)، گریهاى در جهت تعالى روح شد و موجب گردید که آدمى در فضایل اخلاقى و فردى خود، تأمل و تجدیدنظر کند؛ قطعاً این تحوّل درونى، زمینه را براى ساختن اجتماعى در راستاى اهداف متعالى اسلام فراهم خواهد ساخت.
زمانى که انسان متوجّه شد که حضرت ابا عبدالله(ع) براى چه، چرا و چگونه دست به قیام زد و آن اثر جاودانه را بر قلم خون، بر صفحه تاریخ نگاشت و با این معرفت بر اثر گریه درونش متحول گردید؛ این تغییر بر عرصه جامعه نیز کشیده مىشود و او مىکوشد تا جلوى فساد وانحراف دین را گرفته و آزادى، جوانمردى و دیندارى را نه تنها در روح خود، بلکه در جامعه نیز حکمفرما سازد.
به بیان دیگر، در واقع گریه بر اباعبدالله(ع)، با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمانهاى آن حضرت و پیاده کردن آن فراهم مىسازد و به همین دلیل مىتوان گفت: یکى از حکمتهاى گریه بر امام حسین(ع)، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى او است و شاید مراد از این که گفته مىشود: «ان الاسلام بدؤه محمدى و بقائه حسینى» همین باشد که بقاى مکتب اسلام - خصوصاً تشیع - وامدار گریه بر امام حسین(ع) است.
با توجّه به حقیقت «شفاعت» پاسخ به این پرسش روشن مىشود. در برخى روایات، مواردى ذکر شده که موجب مىگردد انسانها از گناهان، آلودگىها، تعلّقات و وابستگىها پاک گردند.
براساس روایات سرّ این شفاعت - که یکى از مصادیق آن گریه بر اهلبیت و خصوصاً امام حسین(ع) بوده و هم گناهکاران را فرا مىگیرد و هم غیرگناهکاران را - برقرارى رابطه خاص میان انسان و معصومان(ع) است؛ یعنى، هر انسانى که با انسانى در زندگى دنیوى در ارتباط روحى بوده، هر دو در یک راه بودند، همفکرند، همسلیقه، همعقیده و همروش بودند، با هم آشنا بوده و به یکدیگر معرفت داشتند؛ نسبت به یکدیگر محبت و مودت داشتند واز نظر واقعیت یک رابطه تکوینى میان این دو انسان برقرار است.
بنابراین هر شخصى که به معصومان(ع) معتقد بوده و مطیع آنان باشد و حدالمقدور به گفتههایشان عمل کند، فکرش، فکر آنان و عقیدهاش، عقیده آنان یا دستکم مشابه آنان باشد و بر این اساس به ایشان محبت و معرفت داشته باشد؛ این همه، بیانگر آن است که میان او و معصومان(ع) رابطهاى هست؛ یعنى، رابطه درونى میان وجود او و وجود معصومان در عالم ارواح و عالم باطن برقرار است. هر چه سنخیت او با معصومان(ع) بیشتر باشد، این ارتباط به همان اندازه قوىتر خواهد بود. هر چه کاملتر باشد، رابطهاش بیشتر و هر چه ناقصتر باشد رابطهاش کم و کمتر خواهد بود.
وقتى این رابطه رابطه تکوینى و واقعى پدید آمد؛ موجب مىشود تا وحدتى میان او و معصومان ایجاد شود و این وحدت نتیجه خود را در قیامت به این صورت نشان مىدهد که معصومان(ع) وى را - که یا گناهکار و آلوده است یا دلبسته و وابسته به غیر خدا - با جذبه خاص خود براساس وحدت و ارتباط تکوینى که با آنها پیدا کرده است، به سوى بالا کشیده و در رسیدن به جایگاه بهشتى و لقاى حق و نجات از عذابها و رنجها یارى مىدهند.
با توجه به سرّ شفاعت، درخواهیم یافت که در آدمى، باید آمادگى لازم و کشش به سوى خدا وجود داشته باشد تا با ضمیمه شفاعت آنان، از گناه و تعلّق رهایى یابد و این آمادگى تنها در پرتو همرنگى با روح آنان میسر مىشود؛ یعنى، این نوع شفاعت، تنها به افرادى تعلق مىگیرد که مؤمن بوده، عمل صالح داشته باشند و خداوند تا حدى از ایشان راضى بوده و آنان مطیع اوامر الهى و معصومان و پیرو راستین آنان باشند و خیلى طاغى و عاصى نباشند. در این خصوص نگا: تجسم عمل و شفاعت، صص 106 - 116.
بنابراین هر کسى، مشمول چنین شفاعتى نیست و هر کس با صرف گریه بر اباعبدالله(ع) راهى بهشت نمىشود و گناهانش بخشوده نمىگردد تا هر خلافى را مرتکب شود و با صرف محبت و رابطه و گریه، بپندارد که از عذابها، فشارها، ترسها و اضطرابها نجات خواهد یافت. هر چند محبت حقیقى، انسان را از انجام گناه و دلبستگىها - تا حد امکان - بازمىدارد؛ ولى شرایطى براى این نوع شفاعت وجود دارد و آن، راضى بودن حضرت حق از انسان، ایمان و عمل صالح است.
امام صادق(ع) در نامهاى که به اصحابش نوشت این مهم را متذکر گردید: «بدانید حقیقت آن است که هیچ کس از خلق خداوند، انسان را از خداوند بىنیاز نمىکند، نه ملک مقرب نه نبى مرسل و نه غیر از اینها؛ پس هر که مسرور [و شاد است که] شفاعت شفاعتکنندگان براى او سودمند است، باید [صبر کند] و از خدا بخواهد که از او راضى شود» بحارالانوار، ج 8، ص 53. .
پس باید آلودگىها، گناهها، تعلقها در حدى باشد که خدا از انسان ناراضى نباشد؛ چرا که اگر خداوند از آدمى خشنود نباشد، دیگر این نوع شفاعت، شامل حال او نخواهد شد. اگر انسان با خاطر جمع گناه کند و پشیمان نباشد و ضجّه نکشد و حتى به این فکر نیفتد که چرا از آن گناه خلاص نمىشود و صرفاً در مجالس امام حسین(ع) اشکى بریزد؛ از مواردى است که خداوند از او راضى نبوده و در نتیجه مشمول شفاعت امام حسین(ع) نمىشود.
اما اگر در عین آلودگى و گناه ندامتى و ضجّهاى دارد، تأمل و تفکرى در خلاصى از آنها دارد، کوشش مىکند خود را همرنگ او در عقیده، فکر و عمل سازد و ... چون در سرّ وجودش تنفرى به گناه و آلودگى داشته و یک نوع ابتهاج و لذت به همرنگى با اباعبدالله(ع)؛ ممکن است اشک و عزادارى او، براى محو گناهانش سودمند افتد.
به هر حال اگر خواهان شفاعت حضرت حسین(ع) هستیم، باید به او محبت ورزیده، با عقاید، افکار، اوصاف، اعمال، خصلتها و اخلاق او موافقت کرده و مخالفت نکنیم و مهمتر آن که از حضرت حق - که در حقیقت شافع اصلى است - بخواهیم که از ما راضى شود تا در پرتو خشنودى او، از شفاعت امام حسین(ع) بهرهمند گردیم.
اى خدا! آن کن که از تو مىسزد که ز هر سوراخ مارم مىگزد
جان سنگین دارم و دل آهنین ورنه خون گشتى در این رنج و حنین
وقت تنگ آمد مرا و یک نفس پادشاهى کن مرا فریادرس
گر مرا این بار ستارى کنى توبه کردم من ز هرناکردنى
توبهام بپذیر این بار دگر تا ببندم بهر توبه صد کمر
من اگر این بار تقصیرى کنم پس دگر مشنو دعا و گفتنم
(مثنوى، دفتر 5، ابیات 2267 - 2262)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید